یکی از مشکلات من!

امشب حالم گرفته بود. به خودم گفتم بشنم وباخودم فکر کنم ببینم مشکل چیه اصلا؟! از زندگی چی می‌میخوام؟! چرا حالم گرفته؟ و …

همین طور که فکر می‌کردم، افکارمو می‌نوشتم تا به یه نتیجه ای برسم!

نزدیک دوصفحه نوشتم و به چند نتیجه و چند نقطه مبهم رسیدم!

یکی از نتیجه ها این بود: من فکر نمی‌کنم! یا بهتر بگم من کم فکر می‌کنم!

من کتاب می‌خونم! از وب مطالبی رو می‌خونم! ویدیو توی موضوعات مختلف می‌بینم!‌ حرف افراد مختلف رو می‌شونم! و در اخر شاید ده درصد این تایم رو هم فکر می‌کنم!

هرلحظه که بیشتر فکر می‌کردم میدیدم که بیشتر مشکلاتم رفع میشه!

یه چیز دیگه هم فهمیدم! من خیلی وقتا برای این که تایمم مفید تر مصرف بشه جاهایی که کار مهمی نداشتم و نیاز به تمرکز نبود به یه صوت (صحبت یه شخص در یک موضوعی) گوش می‌کردم دیدم که این مورد هم بیشتر برام حالت مسکنی داشته که کم‌کم میزان عوارضش بیشتر از فایدش شده! چون دایما داره بدون تفکر، اطلاعات جدید رو وارد ذهنم می‌کنه!

دیدم که این کم فکر کردن یه مشکل جدی هم ایجاد کرده! مغزم رو تعطیل کرده رسما!‌ به طوری که در ۹۰ درصد اوقات به جای پردازنده، شبیه یک گذرگاه عمل میکنه که ورودی رو به خروجی وصل می‌کنه! درحالی که (به نظرم) باید بخش قابل توجهی از خروجی برپایه تفکر به وجود بیاد!

سعی می‌کنم از این به بعد وقت بیشتری رو به فکر کردن اختصاص بدم! و نتایجشم باهاتون همین جا به اشتراک بگذارم!

مرسی که وقت گذاشتید و این مطلب رو خوندید. منتظر نظراتتون هستم!

مهدی تمدن

۲۶ دی ۱۳۹۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *